امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Screaming

American: ˈskriːmɪŋ British: ˈskriːmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    screamed
  • شکل سوم:

    screamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    screams

معنی‌ها

adjective B1
جیغ‌زننده، جارزن، جیغ‌جیغو، اهل جیغ و داد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
تکان دهنده، چشمگیر، شگفت آور
adjective
خنده آور، خندهآورنده، روده بر کننده، قهقهه انگیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد screaming

  1. verb To proclaim in a blatantly startling way
    Synonyms:
    shrieking shouting blaring
  1. adjective Marked by or causing boisterous merriment or convulsive laughter
    Synonyms:
    shrieking screeching hilarious squealing uproarious
  1. noun Sharp piercing cry
    Synonyms:
    screech screeching shriek shrieking scream
  1. verb Utter a sudden loud cry
    Synonyms:
    crying screeching shrieking shouting yelling squalling caterwauling yowling wailing vociferating screaking ululating hollering squealing calling shrilling roaring protesting howling bellowing
    Antonyms:
    whispering

ارجاع به لغت screaming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «screaming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/screaming

لغات نزدیک screaming

پیشنهاد بهبود معانی