فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crying

ˈkraɪɪŋ ˈkraɪ-ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cried
  • شکل سوم:

    cried
  • سوم شخص مفرد:

    cries

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    جارزننده، آشکار، گریان، مبرم
    • - a crying need
    • - نیاز مبرم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crying

  1. adjective weeping
    Synonyms: sobbing, mourning, sorrowing, tearful
  2. adjective demanding attention
    Synonyms: urgent, pressing, compelling, crucial, critical, severe

Idioms

  • for crying out loud

    (عامیانه ـ حرف ندا حاکی از تعجب یا آزردگی) ای وای!

لغات هم‌خانواده crying

  • noun
    cry, crying, outcry
  • adjective
    crying
  • verb - transitive
    cry

ارجاع به لغت crying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crying

لغات نزدیک crying

پیشنهاد بهبود معانی