آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Severe

    səˈvɪr səˈvɪə

    صفت تفضیلی:

    severer

    صفت عالی:

    severest

    معنی severe | جمله با severe

    adjective B2

    شدید، طاقت‌فرسا، سخت (سرما و درد)، جدی، وخیم (بیماری)، عمیق (زخم)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The doctor diagnosed him with a severe pain in his lower back.

    پزشک تشخیص داد که او درد شدیدی در ناحیه‌ی کمر دارد.

    severe cold

    سرمای سخت

    adjective

    سخت، مشکل، دشوار، نفس‌گیر، توان‌فرسا (رقابت و آزمون)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The competition was severe.

    رقابت سخت بود.

    The teacher gave a severe test to challenge the students' understanding of the material.

    معلم امتحان دشواری گرفت تا درک دانش‌آموزان از مطالب را به چالش بکشد.

    adjective

    شاق، طاقت‌فرسا (کار)، سخت‌گیر، سرسخت (شخص)، سخت‌گیرانه (اقدام)، شدید (تنبیه و غیره)

    The job's severe requirements meant that only the most skilled and experienced workers were hired.

    الزامات شاق این شغل به این معنی بود که فقط ماهرترین و باتجربه‌ترین کارگران استخدام می‌شدند.

    The government has been very severe about certain films.

    دولت درمورد برخی فیلم‌ها خیلی سخت‌گیر بوده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a severe teacher

    معلم سخت‌گیر

    severe to the point of cruelty

    سخت‌گیر تا حد ظلم

    severe criticism

    انتقاد شدید

    severe difficulties

    مشکلات شدید

    adjective

    ساده، بی‌پیرایه، بی‌آذین

    The severe landscaping of the garden showcased the natural beauty of the plants.

    محوطه‌سازی ساده‌ی باغ، زیبایی طبیعی گیاهان را نشان داد.

    The room had a severe look.

    اتاق ظاهری بی‌پیرایه داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد severe

    1. adjective uncompromising, stern
      Synonyms:
      strict hard firm stern inflexible harsh serious cold grim inflexible biting austere unrelenting rigid resolute grave unbending inexorable unsparing obdurate stiff pitiless cruel relentless forbidding earnest cutting sober astringent unfeeling close resolved disapproving iron-handed caustic dour strait-laced hard-nosed peremptory flinty tight-lipped unsmiling inconsiderate oppressive satirical unalterable unchanging scathing
      Antonyms:
      friendly compromising easy-going amenable willing
    1. adjective difficult, harsh
      Synonyms:
      hard tough demanding heavy serious extreme intense bitter harsh critical grave dangerous taxing arduous strenuous effortful exacting stringent unpleasant fierce sharp acute oppressive grim sore weighty dear drastic implacable violent bleak forbidding rigorous punishing grinding toilsome despotic tyrannical overbearing domineering pitiless unrelenting wicked inclement mordant ascetic austere rugged consequential hefty
      Antonyms:
      easy mild calm temperate facile

    سوال‌های رایج severe

    صفت تفضیلی severe چی میشه؟

    صفت تفضیلی severe در زبان انگلیسی severer است.

    صفت عالی severe چی میشه؟

    صفت عالی severe در زبان انگلیسی severest است.

    ارجاع به لغت severe

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «severe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/severe

    لغات نزدیک severe

    • - severance
    • - severance pay
    • - severe
    • - severe blow
    • - severely
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.