دقیق، ظریف
rigorous analysis
تجزیهوتحلیل دقیق
The scientist conducted a rigorous experiment to ensure accurate and reliable results.
این دانشمند یک آزمایش دقیق برای اطمینان از نتایج صحیح و قابل اعتماد انجام داد.
سختگیرانه، موشکافانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
rigorous attention to detail
توجه موشکافانه به جزئیات
The teacher had a rigorous grading system that left little room for error.
معلم سیستم نمرهگذاری سختگیرانهای داشت که جای کمی برای خطا باقی میگذاشت.
شدید، سخت
the rigorous Arctic winter
زمستان سخت قطبی
rigorous discipline
انضباط شدید
a rigorous math class
یک کلاس ریاضی سخت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rigorous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rigorous