شکل جمع:
hardsصفت تفضیلی:
harderصفت عالی:
hardestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) نیازمند (بهویژه به پول)، در رنج، تنگدست
1- سختگیری کردن، با خشونت رفتار کردن
2- سخت بودن (برای کسی)، ناخوشایند بودن، دردآور بودن، طاقتفرسا بودن
بخت بد، بدشانسی
سنگین گوش
اشعهی ایکس بسیار نافذ
ریسمان (یا نخ یا الیاف) ریزریس (ریز ریسیدهشده)
دچار دردسر و اشکال فراوان، سخت در فشار
between a rock and a hard place
بین بد و بدتر، در مخمصه، بین پتک و سندان، در وضعیتی بغرنج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard