Pragmatic

præɡˈmætɪk præɡˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more pragmatic
  • صفت عالی:

    most pragmatic

معنی‌ها

adjective C2
( pragmatics ) عملی، فعال، واقع‌بین، فلسفه واقع‌بینی واقعیت‌گرایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
کاربسته، عملی، عملگرا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pragmatic

  1. adjective sensible
    Synonyms: businesslike, commonsensical, down-to-earth, efficient, hard, hard-boiled, hardheaded, logical, matter-of-fact, practical, realistic, sober, unidealistic, utilitarian
    Antonyms: idealistic, unreasonable

ارجاع به لغت pragmatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pragmatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pragmatic

لغات نزدیک pragmatic

پیشنهاد بهبود معانی