شکل نوشتاری دیگر این لغت: hard-headed
سرسخت، کلهشق، کلهخر، لجوج، لجباز (شخص)، سرسختانه، لجوجانه (رفتار و نگرش و غیره)
She was always hardheaded about what she wanted.
او همیشه در مورد آنچه میخواست، سرسخت بود.
His hardheaded attitude prevented him from seeking help or advice from others, leading to his downfall.
رفتار لجوجانهاش مانع از آن میشد که از دیگران کمک یا نصیحت بخواهد.
واقعبین (شخص)، واقعبینانه، غیراحساسی، منطقی، واقعگرا، معقول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was known for her hard-headed attitude when it came to managing her finances.
او به دلیل نگرش واقعبینانهاش در مدیریت امور مالی شهرت داشت.
Her hardheaded approach to problem-solving often led to innovative solutions.
رویکرد منطقی او برای حل مسئله اغلب به راهحلهای نوآورانه منتهی میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hardheaded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hardheaded