با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hard-boiled

hɑːrdˈboɪld hɑːdˈboɪld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
سخت جوشیده، (درمورد تخم‌مرغ) زیاد سفت‌شده، سفت، سفت پز، پرتعصب، سرسخت و خشن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hard-boiled

  1. adjective tough
    Synonyms: callous, firm, hard as nails, hard-line, hard-nosed, hard-shelled, headstrong, inflexible, obdurate, obstinate, rough, stern, strict, unbending, unfeeling

ارجاع به لغت hard-boiled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard-boiled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-boiled

لغات نزدیک hard-boiled

پیشنهاد بهبود معانی