صفت تفضیلی:
more obstinateصفت عالی:
most obstinateکلهشق، لجوج، سرسخت، خودرأی، خیرهسر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The obstinate old woman refused to go to a doctor.
پیرزن لجباز از رفتن به پیش دکتر سر باز زد.
an obstinate child
کودک لجباز
obstinate fever
تب دیر پای (مداوم)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obstinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obstinate