امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obstinate

ˈɑːbstənət ˈɒbstənət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more obstinate
  • صفت عالی:

    most obstinate

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کله‌شق، لجوج، سرسخت، خود‌رأی، خیره‌سر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The obstinate old woman refused to go to a doctor.
- پیرزن لجباز از رفتن به پیش دکتر سر باز زد.
- an obstinate child
- کودک لجباز
- obstinate fever
- تب دیر پای (مداوم)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obstinate

  1. adjective stubborn, determined
    Synonyms: adamant, cantankerous, contradictory, contrary, contumacious, convinced, dead set on, dogged, dogmatic, firm, hard, hardened, headstrong, heady, immovable, indomitable, inflexible, intractable, intransigent, locked in, mulish, obdurate, opinionated, opinionative, persistent, pertinacious, perverse, pigheaded, recalcitrant, refractory, relentless, resolved, restive, self-willed, steadfast, strong-minded, tenacious, unalterable, unflinching, unmanageable, unyielding, willful
    Antonyms: agreeable, amenable, cooperative, flexible, helpful, submissive, willing, yielding

ارجاع به لغت obstinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obstinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obstinate

لغات نزدیک obstinate

پیشنهاد بهبود معانی