امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unflinching

ʌnˈflɪntʃɪŋ ʌnˈflɪntʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

ثابت‌قدم، پایدار، مصمم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unflinching

  1. adjective Indicating or possessing determination, resolution, or persistence
    Synonyms:
    determined firm resolute steadfast unwavering unyielding uncompromising constant fearless steady unblinking gritty stiff relentless tough unbending staunch tenacious unintimidated undaunted unshrinking
  1. adjective Indicating firmness
    Synonyms:
    unfaltering courageous

ارجاع به لغت unflinching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unflinching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unflinching

لغات نزدیک unflinching

پیشنهاد بهبود معانی