استوار، تغییرناپذیر، خدشهناپذیر، لغزشناپذیر، تزلزلناپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite the criticism, she remained unwavering in her beliefs and values.
علیرغم این انتقادات، او در باورها و ارزشهای خود استوار باقی ماند.
His unwavering loyalty to his family and friends is admirable.
وفاداری تغییرناپذیر او به خانواده و دوستانش ستودنی است.
The company's unwavering commitment to quality has made it a trusted brand in the market.
تعهد خدشهناپذیر این شرکت به کیفیت، آن را به برندی مورد اعتماد در بازار تبدیل کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unwavering» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unwavering