Unwavering

ʌnˈweɪvrɪŋ ʌnˈweɪvrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
استوار، تغییرناپذیر، خدشه‌ناپذیر، لغزش‌ناپذیر، تزلزل‌ناپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Despite the criticism, she remained unwavering in her beliefs and values.
- علی‌رغم این انتقادات، او در باورها و ارزش‌های خود استوار باقی ماند.
- His unwavering loyalty to his family and friends is admirable.
- وفاداری تغییرناپذیر او به خانواده و دوستانش ستودنی است.
- The company's unwavering commitment to quality has made it a trusted brand in the market.
- تعهد خدشه‌ناپذیر این شرکت به کیفیت، آن را به برندی مورد اعتماد در بازار تبدیل کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unwavering

  1. adjective consistent, unchanging
    Synonyms: abiding, brick-wall, dead set on, dedicated, determined, enduring, firm, fixed, intense, never-failing, pat, regular, resolute, set, set in stone, single-minded, solid, staunch, steadfast, steady, sure, undeviating, unfaltering, unflagging, unflappable, unqualified, unshakable, unshaken, unswerving, untiring
    Antonyms: changeable, changing, inconsistent, varying, wavering

ارجاع به لغت unwavering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unwavering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unwavering

لغات نزدیک unwavering

پیشنهاد بهبود معانی