آخرین به‌روزرسانی:

Unwashed

-ˈwɒːʃt / / -ˈwɑːʃt ˌʌnˈwɒʃt

معنی

noun adjective

شسته‌نشده، حمام نگرفته، جزء مردم عادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unwashed

  1. adjective lacking high station or birth
    Synonyms:
    common humble mean lowly base vulgar ignoble plebeian dingy soiled uncleaned unlaundered unscrubbed unlaved declassed déclassé baseborn unscoured

لغات هم‌خانواده unwashed

ارجاع به لغت unwashed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unwashed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unwashed

لغات نزدیک unwashed

پیشنهاد بهبود معانی