شکل جمع:
washersواشر (فلزی یا پلاستیکی)
I need to buy a new washer for my laundry machine.
من باید یک واشر جدید برای ماشین لباسشویی بخرم.
She accidentally dropped a washer from her toolbox.
او سهوا یک واشر را از جعبهابزارش انداخت.
ماشین لباسشویی، شستوشوکننده، رختشوی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The repairman fixed the broken washer in no time.
تعمیرکار ماشین لباسشویی خراب را در کمترین زمان تعمیر کرد.
I found a sock stuck in the washer.
یک جوراب گیر کرده در ماشین لباسشویی پیدا کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «washer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/washer