Washer

ˈwɑʃər ˈwɒʃə(r)
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    washers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
واشر (فلزی یا پلاستیکی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- I need to buy a new washer for my laundry machine.
- من باید یک واشر جدید برای ماشین لباس‌شویی بخرم.
- She accidentally dropped a washer from her toolbox.
- او سهوا یک واشر را از جعبه‌ابزارش انداخت.
noun countable
ماشین لباس‌شویی، شست‌وشوکننده، رخت‌شوی
- The repairman fixed the broken washer in no time.
- تعمیرکار ماشین لباس‌شویی خراب را در کمترین زمان تعمیر کرد.
- I found a sock stuck in the washer.
- یک جوراب گیر کرده در ماشین لباس‌شویی پیدا کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد washer

  1. noun a flat ring
    Synonyms:
    disk collar shim packing bushing seat lock washer patent washer
  1. noun a machine for washing
    Synonyms:
    washing-machine laundry machine automatic washer electric washer automatic dishwasher power-driven washer gasoline washer

لغات هم‌خانواده washer

  • verb - transitive
    wash

ارجاع به لغت washer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «washer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/washer

لغات نزدیک washer

پیشنهاد بهبود معانی