گذشتهی ساده:
seatedشکل سوم:
seatedسومشخص مفرد:
seatsوجه وصفی حال:
seatingشکل جمع:
seatsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
صندلی راننده
کمربند ایمنی خود را بستن
save a seat (or place) for someone
برای کسی صندلی (یا جا) نگهداشتن
صندلی راننده، (مجازی) موقعیت ممتاز، مقام پرقدرت
1- نشستن، جای گرفتن 2- (امر) بفرمایید بنشینید، بنشین!، بتمرگ!
by the seat of one's (or the) pants
(عامیانه) با ابتکار شخصی (نه طبق برنامه یا به کمک دستگاههای خودکار)
(قدیمی) خانهی بزرگ روستایی (دارای مزارع بزرگ در اطرافش)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «seat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seat