فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fanny

ˈfæni ˈfæni

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun slang countable informal

انگلیسی آمریکایی عامیانه قدیمی ناپسند کون

I had to sit on my fanny for hours during the long flight.

در طول پرواز طولانی مجبور بودم ساعت‌ها روی کونم بنشینم.

I accidentally bumped into her fanny while walking past her.

وقتی از کنارش رد می‌شدم؛ به‌طور اتفاقی به کون او برخورد کردم.

noun slang countable informal

انگلیسی بریتانیایی عامیانه ناپسند کس، فرج (آلت تناسلی زنانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I saw her fanny when she bent down to pick up the pencil.

وقتی خم شد تا مداد رو برداره، کسش رو دیدم.

Her dress was so short you could nearly see her fanny.

لباسش به‌قدری کوتاه بود که تقریباً می‌شد کسش رو دید.

noun slang uncountable informal

انگلیسی بریتانیایی عامیانه ناپسند کس (وقتی که زنان فقط به‌عنوان ابزار جنسی در نظر گرفته می‌شوند)

This club is full of fanny.

این کلاب پر از کسه.

Look at the fanny!

کس رو ببین!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fanny

  1. noun buttocks
    Synonyms:
    butt bottom behind ass backside rear end posterior rump seat tail cheeks derriere hindquarters buns gluteus maximus

ارجاع به لغت fanny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fanny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fanny

لغات نزدیک fanny

پیشنهاد بهبود معانی