انگلیسی آمریکایی عامیانه قدیمی ناپسند کون
I had to sit on my fanny for hours during the long flight.
در طول پرواز طولانی مجبور بودم ساعتها روی کونم بنشینم.
I accidentally bumped into her fanny while walking past her.
وقتی از کنارش رد میشدم؛ بهطور اتفاقی به کون او برخورد کردم.
انگلیسی بریتانیایی عامیانه ناپسند کس، فرج (آلت تناسلی زنانه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw her fanny when she bent down to pick up the pencil.
وقتی خم شد تا مداد رو برداره، کسش رو دیدم.
Her dress was so short you could nearly see her fanny.
لباسش بهقدری کوتاه بود که تقریباً میشد کسش رو دید.
انگلیسی بریتانیایی عامیانه ناپسند کس (وقتی که زنان فقط بهعنوان ابزار جنسی در نظر گرفته میشوند)
This club is full of fanny.
این کلاب پر از کسه.
Look at the fanny!
کس رو ببین!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fanny» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fanny