فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ass

æs æs

شکل جمع:

asses

توضیحات:

در معنای سوم، در انگلیسی بریتانیایی به‌جای ass از arse استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جانورشناسی قدیمی الاغ، خر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The farmer has a loyal ass that helps him with the plowing.

کشاورز خر وفاداری دارد که در شخم زدن به او کمک می‌کند.

An ass is often used as a pack animal in rural areas.

الاغ اغلب به‌عنوان حیوانی بارکش در مناطق روستایی استفاده می‌شود.

noun countable informal

آدم کله‌خر، آدم بی‌شعور و احمق، آدم نفهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Don't be such an ass; think before you speak.

انقدر احمق نباش؛ قبل‌از حرف زدن فکر کن!

Sometimes, even the smartest people can seem like an ass.

گاهی اوقات، حتی باهوش‌ترین افراد نیز می‌توانند بی‌شعور و نفهم به نظر برسند.

noun countable

انگلیسی آمریکایی ناپسند کون (کلمه‌ای بی‌ادبانه برای اشاره به باسن)

The Irish comedian made a joke about his big ass.

کمدین ایرلندی با کون بزرگ خود شوخی کرد.

The chair was so uncomfortable that it made my ass ache.

صندلی به‌قدری ناراحت بود که باعث شد کونم درد بگیرد.

noun uncountable

انگلیسی آمریکایی ناپسند کون، گوشت، تیکه (کلمه‌ای توهین‌آمیز برای اشاره به فعالیت جنسی و یا زنانی که صرفاً به‌عنوان شریک جنسی در نظر گرفته می‌شوند)

The film was criticized for portraying women solely as objects to admire for their ass.

این فیلم به این دلیل که زنان را صرفاً به‌عنوان ابزاری برای فعالیت جنسی نشان می‌داد، مورد انتقاد قرار گرفت.

She refused to let anyone diminish her worth, regardless of how some of them viewed her as just an ass.

او اجازه نداد که ارزش او را تقلیل دهند؛ علی‌رغم اینکه برخی از آن‌ها او را صرفاً ابزاری برای هوس‌رانی جنسی خود تلقی می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ass

  1. noun a donkey; an animal of the horse family, which is typically smaller than a horse and has longer ears and a braying call
  1. noun stupid person
    Synonyms:
    fool idiot dunce simpleton dope nitwit blockhead jerk jackass donkey twit numbskull dolt imbecile
  1. noun a rude word for the part of the body that you sit on
  1. noun an offensive word for sexual activity, or for women considered only as possible sexual partners

Idioms

to make an ass of (oneself)

خریت کردن، الاغ‌بازی درآوردن، حماقت کردن

kick ass

(عامیانه) 1- اردنگ زدن، گوشمال دادن، در کونی زدن 2- (با زور و تهدید) وادار کردن، به هدف رساندن

kiss ass

(عامیانه ـ زننده ـ کون کسی را بوسیدن) خایه‌مالی کردن، چاپلوسی کردن

ارجاع به لغت ass

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ass

لغات نزدیک ass

پیشنهاد بهبود معانی