امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jerk

dʒɜːrk dʒɜːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jerked
  • شکل سوم:

    jerked
  • سوم‌شخص مفرد:

    jerks
  • وجه وصفی حال:

    jerking
  • شکل جمع:

    jerks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
تکان، تکان تند، حرکت تند و سریع، کشش، انقباض ماهیچه، تشنج، تکان سریع دادن، زود کشیدن، آدم احمق و نادان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He jerked the cord and the puppet jumped.
- او ریسمان را محکم کشید و عروسک جهش کرد.
- He jerked the drawer open and broke its handle.
- کشو را با تکان باز کرد و دستگیره‌ی آن را شکست.
- He jerked the tooth to the right and left and then pulled it out.
- او دندان را به‌شدت به راست و چپ پیچاند؛ سپس آن را در آورد.
- She jerked the money on the table.
- پولها را روی میز پراند.
- Don't jerk the ladder, I may fall down!
- نردبان را تکان نده، ممکن است بیفتم!
- He jerked out the words.
- او بریده‌بریده حرف می‌زد.
- The fish was jerking and tumbling on the fishing boat's deck.
- ماهی، روی عرشه‌ی کشتی ماهی‌گیری می‌جنبید و معلق می‌زد.
- Two cripples who were jerking along a street.
- دو معلول که در راستای خیابان تندتند می‌لنگیدند.
- a train jerking past the station
- ترنی که تلق‌تلق‌کنان (تکان‌تکان خوران) از ایستگاه رد می‌شد
- He got up with a jerk.
- او با حرکتی سریع از جا بلند شد.
- The train started with a jerk.
- قطار با تکان شدیدی به حرکت در آمد.
- a knee jerk as a result of a mild blow under the kneecap
- تکان غیرارادی زانو در اثر ضربه‌ی ملایم به زیر کاسه‌ی زانو
- He jerked out an apology and left the room.
- او من‌من‌کنان پوزش خواست و اتاق را ترک کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jerk

  1. noun a lurching move
    Synonyms:
    bounce bump flick flop jolt pull quake quiver shiver snag thrust tug tweak twitch wiggle wrench wriggle yank
  1. noun stupid, bumbling person
    Synonyms:
    brute fool idiot nincompoop ninny oaf rascal
  1. verb move with lurch
    Synonyms:
    bounce bump dance flick fling flip flop grab hook hurtle jolt lug pluck pull quake quiver seize shiver shrug sling snag snatch throw thrust tug tweak twitch vellicate whisk wiggle wrench wrest wriggle wring yank

Phrasal verbs

  • jerk out

    (ناگهان و به‌طور عصبی) گفتن

ارجاع به لغت jerk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jerk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jerk

لغات نزدیک jerk

پیشنهاد بهبود معانی