فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Twitch

twɪtʃ twɪtʃ

گذشته‌ی ساده:

twitched

شکل سوم:

twitched

سوم‌شخص مفرد:

twitches

وجه وصفی حال:

twitching

شکل جمع:

twitches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

( grass twitch =) تکان ناگهانی، ناگهان کشیدن، جمع شدن، به‌هم کشیدن، گره زدن، فشردن، پیچاندن، سرکوفت دادن، منقبض شدن، کشش، حرکت یا کشش ناگهانی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The horse's legs twitched twice and then he died.

پاهای اسب دوبار وا خورد و سپس مرد.

He developed a nervous twitch and began to wink constantly.

او دچار تیک عصبی شد و شروع کرد به پلک زدن مداوم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a facial twitch

تکان غیرارادی صورت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد twitch

  1. verb have a spasm
    Synonyms:
    jerk beat flutter tremble shudder grab seize snatch clutch grasp grip pull tug yank pluck kick jump lurch squirm palpitate blink jiggle nip pain tic twinge vellicate lug

ارجاع به لغت twitch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twitch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twitch

لغات نزدیک twitch

پیشنهاد بهبود معانی