فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tug

tʌɡ tʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tugged
  • شکل سوم:

    tugged
  • سوم شخص مفرد:

    tugs
  • وجه وصفی حال:

    tugging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • به‌ زحمت کشیدن، با زور کشیدن، تقلا کردن، کوشیدن، کشش، کوشش، زحمت، تقلا، یدک‌کش
    • - Three men tugged at the rope.
    • - سه مرد طناب را کشیدند.
    • - A boat tugged the tanker into the harbor.
    • - یک قایق، کشتی نفتکش را به بندرگاه یدک کشید.
    • - I gave the rope a tug and the branch broke.
    • - طناب را یک‌باره کشیدم و شاخه‌ی درخت شکست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tug

  1. noun, verb quick pull
    Synonyms: drag, draw, haul, heave, jerk, lug, strain, toil, tow, traction, wrench, yank
    Antonyms: push

ارجاع به لغت tug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tug

لغات نزدیک tug

پیشنهاد بهبود معانی