گذشتهی ساده:
tuggedشکل سوم:
tuggedسومشخص مفرد:
tugsوجه وصفی حال:
tuggingبه زحمت کشیدن، با زور کشیدن، تقلا کردن، کوشیدن، کشش، کوشش، زحمت، تقلا، یدککش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Three men tugged at the rope.
سه مرد طناب را کشیدند.
A boat tugged the tanker into the harbor.
یک قایق، کشتی نفتکش را به بندرگاه یدک کشید.
I gave the rope a tug and the branch broke.
طناب را یکباره کشیدم و شاخهی درخت شکست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tug» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tug