آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Toil

tɔɪl tɔɪl

معنی toil | جمله با toil

verb - transitive verb - intransitive

زحمت کشیدن، رنجبری کردن، (سخت) کار کردن، جان کندن، (با سختی) پیشرفتن، حرکت کردن، بالا رفتن

much did I toil in these thirty years...

بسی رنج بردم در این سال سی...

workers who toiled in coal mines from morning to evening.

کارگرانی که در کان زغال‌سنگ صبح تا شب زحمت می‌کشیدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to toil up a mountain

با زحمت از کوه بالا رفتن

I had to toil on through 500 more pages.

مجبور بودم با هر مشقتی که شده ۵۰۰ صفحه‌ی دیگر را بخوانم.

noun

زحمت، رنجبری، جان‌کنی، خون دل، مشقت، کار طاقت‌فرسا، ممارست، (در اصل) کشمکش، تقلا، کشاکش، تلاش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I have nothing to offer but blood, toil, tears, and sweat.

(چرچیل) نوید چیزی جز خون و مشقت و اشک و عرق جبین را نمی‌دهم.

noun

(قدیمی) تور (برای به‌دام‌اندازی)، (جمع) تله، دام

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد toil

  1. noun hard work

ارجاع به لغت toil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «toil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toil

لغات نزدیک toil

پیشنهاد بهبود معانی