مشقت، درد زایمان، رنج بردن، رنج زحمت، درد شکیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After thirty years of travail he finished the Shahnameh.
پس از سی سال زحمت شاهنامه را تمام کرد.
the travail of an artist in a repressive environment
عذاب هنرمند در یک محیط سر کوبگر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «travail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/travail