امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Agony

ˈæɡəni ˈæɡəni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    agonies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
درد، رنج، تقلا، سکرات مرگ، جان کندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the agony of losing one's child
- درد عظیم از دست دادن فرزند
- She screamed in agony.
- از شدت درد شیون کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agony

  1. noun suffering, pain
    Synonyms:
    affliction anguish distress dolor misery pangs passion throes torment torture woe
    Antonyms:
    comfort happiness health peace success

Idioms

  • piling on the agony

    سوخته‌کنی کردن، وضعیت را بد کردن، وضعیت بد بیشتر شدن

  • agony aunt

    (انگلیس - عامیانه) نویسنده‌ی روزنامه که به نامه‌های خوانندگان درباره‌ی مسایل شخصی آنان در روزنامه پاسخ می‌دهد، مشاورخوانندگان

  • agony column(s)

    (در روزنامه و مجله) بخشی که در آن نامه‌های خوانندگان چاپ و مسائل شخصی آنها رایزنی می‌شود.

ارجاع به لغت agony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agony

لغات نزدیک agony

پیشنهاد بهبود معانی