فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Agony

ˈæɡəni ˈæɡəni

شکل جمع:

agonies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

درد، رنج، تقلا، سکرات مرگ، جان کندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the agony of losing one's child

درد عظیم از دست دادن فرزند

She screamed in agony.

از شدت درد شیون کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agony

  1. noun suffering, pain
    Synonyms:
    pain distress misery anguish woe affliction torment torture throes pangs dolor passion
    Antonyms:
    happiness comfort peace health success

Idioms

piling on the agony

سوخته‌کنی کردن، وضعیت را بد کردن، وضعیت بد بیشتر شدن

agony aunt

(انگلیس - عامیانه) نویسنده‌ی روزنامه که به نامه‌های خوانندگان درباره‌ی مسایل شخصی آنان در روزنامه پاسخ می‌دهد، مشاورخوانندگان

agony column(s)

(در روزنامه و مجله) بخشی که در آن نامه‌های خوانندگان چاپ و مسائل شخصی آنها رایزنی می‌شود.

ارجاع به لغت agony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agony

لغات نزدیک agony

پیشنهاد بهبود معانی