گذشتهی ساده:
anguishedشکل سوم:
anguishedسومشخص مفرد:
anguishesوجه وصفی حال:
anguishingشکل جمع:
anguishesرنج شدید (در اثر نگرانی یا درد)، اضطراب، دلهره، اندوه، درد روحی، تألم، تشویش
The mother of the sick child had an anguished look.
مادر کودک بیمار نگاهی اندوهگین داشت.
the hostages' anguished cries.
فریادهای اندوهبار گروگانها.
اندوهناک کردن یا شدن، مضطرب کردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «anguish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/anguish