فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Solace

ˈsɑːlɪs ˈsɒlɪs ˈsɒlɪs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

تسلیت خاطر، مایه تسلی، آرامش، تسکین، آرام کردن، تسلی دادن، تسلیت گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to give solace to one's friend

به دوست خود دلداری دادن

to seek solace in company

از راه مصاحبت دلداری جستن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Books were his only solace.

کتاب یگانه مایه‌ی تسلی او بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solace

  1. noun comfort, peace
    Synonyms:
    relief consolation alleviation condolence condolement assuagement pity
    Antonyms:
    disharmony discord
  1. verb give comfort, peace
    Synonyms:
    comfort soothe console cheer alleviate mitigate buck up allay soften condole with upraise
    Antonyms:
    worry upset trouble

ارجاع به لغت solace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solace

لغات نزدیک solace

پیشنهاد بهبود معانی