آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Pity

    ˈpɪti ˈpɪti

    گذشته‌ی ساده:

    pitied

    شکل سوم:

    pitied

    سوم‌شخص مفرد:

    pities

    وجه وصفی حال:

    pitying

    شکل جمع:

    pities

    معنی pity | جمله با pity

    noun countable B2

    دریغ، افسوس، ترحم

    I feel pity for that innocent child.

    دلم برای آن کودک معصوم می‌سوزد.

    No pity will be shown to thieves.

    نسبت به سارقین ترحم نخواهد شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was hardhearted and without pity.

    او سنگدل و بی‌رحم بود.

    What a pity that you didn't come sooner!

    حیف که زودتر نیامدی!

    It is a pity that we can't see each other more often.

    افسوس که نمی‌توانیم بیشتر همدیگر را ببینیم.

    Have pity on me; I am blind and deaf.

    به من رحم کنید؛ من کور و کرم.

    showing pity for a sharp-fanged tiger ...

    ترحم بر پلنگ تیز دندان ...

    verb - transitive

    ترحم کردن، دلسوزی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Such people are to be pitied.

    چنین مردمانی مستحق ترحم هستند.

    I pity that needy old man.

    دلم به حال آن پیرمرد نیازمند می‌سوزد.

    verb - intransitive

    متأثر شدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pity

    1. noun feeling of mercy toward another
      Synonyms:
      compassion sympathy kindness mercy empathy benevolence humanity charity understanding tenderness warmth grace favor comfort solace condolence commiseration forbearance goodness clemency lenity philanthropy quarter compunction ruth kindliness distress sadness sorrow dejection melancholy condolement rue
      Antonyms:
      mercilessness malevolence disdain
    1. noun sad situation
      Synonyms:
      misfortune bad luck disaster shame mishap crisis catastrophe regret crying shame sin mischance crime
      Antonyms:
      good fortune blessing advantage
    1. verb feel sorry for; spare
      Synonyms:
      sympathize feel for have compassion pardon forgive comfort soothe console relent ache spare bleed for show sympathy take pity on be sorry for understand commiserate condole lament with grieve with identify with be sympathetic give quarter reprieve show forgiveness grant amnesty put out of one’s misery weep for
      Antonyms:
      scorn disdain

    Collocations

    have (a take) pity (on)

    ترحم کردن (به)، دلسوزی کردن (برای)

    show pity (for)

    ترحم کردن، رحم نشان دادن

    Idioms

    for pity's sake!

    تو را به خدا!، بس کن!، ای بابا!

    more's the pity

    (عامیانه) از این بدتر، بدتر اینکه...، از همه بدتر

    سوال‌های رایج pity

    گذشته‌ی ساده pity چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pity در زبان انگلیسی pitied است.

    شکل سوم pity چی میشه؟

    شکل سوم pity در زبان انگلیسی pitied است.

    شکل جمع pity چی میشه؟

    شکل جمع pity در زبان انگلیسی pities است.

    وجه وصفی حال pity چی میشه؟

    وجه وصفی حال pity در زبان انگلیسی pitying است.

    سوم‌شخص مفرد pity چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pity در زبان انگلیسی pities است.

    ارجاع به لغت pity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pity

    لغات نزدیک pity

    • - pituitary
    • - pituitary gland (or body)
    • - pity
    • - pityriasis
    • - più
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.