با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Compassion

kəmˈpæʃn kəmˈpæʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
دلسوزی، ترحم، شفقت، غم‌خواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The charity organization's mission is to spread compassion and provide aid to those in need.
- رسالت این مؤسسه‌ی خیریه گستراندن شفقت و کمک‌رسانی به نیازمندان است.
- I was moved by the compassion shown by the volunteers at the homeless shelter.
- غم‌خواری داوطلبان در پناهگاه بی‌خانمان‌ها من را تحت‌ تأثیر قرار داد.
- The nurse showed great compassion towards the elderly patients in the hospital.
- پرستار دلسوزی زیادی را به بیماران مسن بیمارستان ابراز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compassion

  1. noun tender feeling
    Synonyms: benevolence, charity, clemency, commiseration, compunction, condolence, consideration, empathy, fellow feeling, grace, heart, humaneness, humanity, kindness, lenity, mercy, softheartedness, softness, sorrow, sympathy, tenderheartedness, tenderness, yearning
    Antonyms: cruelty, harshness, hatred, indifference, meanness, mercilessness, tyranny

ارجاع به لغت compassion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compassion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/compassion

لغات نزدیک compassion

پیشنهاد بهبود معانی