شکل جمع:
charitiesمؤسسهی خیریه، خیریه، مؤسسهی نیکوکاری
The charity provided food and shelter to those in need.
مؤسسهی خیریه برای افراد نیازمند غذا و سرپناه فراهم کرد.
The Iranian charity raised significant funds for disaster relief.
مؤسسهی خیریهی ایرانی بودجهی قابل توجهی را برای امدادرسانی به بلایای طبیعی جمعآوری کرد.
His donation to the charity made a big difference in the community.
کمک مالی او به خیریه تغییر بزرگی در جامعه ایجاد کرد.
احسان، صدقه، خیرات، نیکوکاری، کمک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They organized a concert for charity last week.
آنها هفتهی گذشته کنسرت خیریهای ترتیب دادند.
The widow and her baby depended on the charity of their neighbors.
زن بیوه و فرزند نوزاد او به احسان همسایگان متکی بودند.
Tickets for the charity performance sold out within hours.
بلیتهای اجرای خیریه در عرض چند ساعت فروخته شد.
ایثار، گذشت، سعهی صدر، مهربانی، رحمت، خوشقلبی
She had enough charity to forgive her husband's killers.
او آنقدر گذشت داشت که قاتلان شوهرش را بخشید.
True charity involves empathy and understanding for others’ struggles.
ایثار حقیقی مستلزم همدلی و درک سختیهای دیگران است.
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، اول به اهل بیت خودت احسان کن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «charity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/charity