دستگیر، سخی، مهربان، (مؤسسه) خیریه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He offered his time and money charitably.
او از روی خیرخواهی وقت و پول ارزانی میداشت.
Quite charitably he chose to ignore my mistakes.
با کمال گذشت اشتباهات مرا نادیده گرفت.
a charitable foundation
مؤسسهی خیریه، بنیاد نیکوکاری
to make charitable donations
خیرات کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «charitable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/charitable