فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Obliging

əˈblaɪdʒɪŋ əˈblaɪdʒɪŋ

گذشته‌ی ساده:

obliged

شکل سوم:

obliged

سوم‌شخص مفرد:

obliges

صفت تفضیلی:

more obliging

صفت عالی:

most obliging

معنی

adjective

آماده خدمت، حاضر خدمات، مهربان، اجباری، الزامی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obliging

  1. adjective friendly, helpful
    Synonyms:
    kind amiable agreeable helpful polite cooperative hospitable cheerful easygoing good-natured courteous willing considerate accommodating complaisant civil eager to please easy good-humored mild lenient
    Antonyms:
    unfriendly mean inconsiderate unhelpful uncooperative disobliging

ارجاع به لغت obliging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obliging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obliging

لغات نزدیک obliging

پیشنهاد بهبود معانی