Polite

pəˈlaɪt pəˈlaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    politer
  • صفت عالی:

    politest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
مودب، با‌ادب، با‌نزاکت، باتربیت، مبادی آداب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She taught her children to be kind and polite.
- او به فرزندانش یاد داد که مهربان و باتربیت باشند.
- Foreign languages were parts of a polite schooling.
- زبان‌های خارجی بخشی از تحصیلات تربیتی را تشکیل می‌داد.
- You must be polite toward grown-ups.
- باید نسبت به بزرگ‌ترها مؤدب باشی.
- a polite boy
- پسری باادب
- a polite answer
- پاسخ مؤدبانه
- It is not polite to speak with one's mouth full.
- حرف‌ زدن با دهان پر مؤدبانه نیست.
- He received us politely.
- مؤدبانه ما را پذیرفت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد polite

  1. adjective mannerly, civilized
    Synonyms: affable, amenable, amiable, attentive, bland, civil, complaisant, concerned, conciliatory, condescending, considerate, cordial, courteous, courtly, cultured, deferential, diplomatic, elegant, friendly, genteel, gentle, good-natured, gracious, mild, neighborly, nice, obliging, obsequious, pleasant, polished, politic, punctilious, refined, respectful, smooth, sociable, solicitous, sympathetic, thoughtful, urbane, well-behaved, well-bred, well-mannered
    Antonyms: impolite, rude, uncivil, uncivilized, unmannerly, unrefined, unsophisticated

لغات هم‌خانواده polite

ارجاع به لغت polite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «polite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/polite

لغات نزدیک polite

پیشنهاد بهبود معانی