امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Elegant

ˈeləɡənt ˈeləɡənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more elegant
  • صفت عالی:

    most elegant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
زیبا، باسلیقه، پربراز، برازنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- an elegant suitcase
- چمدان زیبا و خوش‌ساخت
- She is not conventionally beautiful but she is quite elegant.
- او معیارهای زیبایی را ندارد؛ ولی بسیار ملیح است.
- An elegant formula that will show the connection of all the forces in the universe.
- فرمول ساده و زیبایی که رابطه‌ی کلیه‌ی نیروهای جهان را روشن خواهد کرد.
- She was elegantly dressed.
- او با خوش‌سلیقگی لباس پوشیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elegant

  1. adjective beautiful, tasteful
    Synonyms: affected, appropriate, apt, aristocratic, artistic, august, chic, choice, classic, clever, comely, courtly, cultivated, cultured, dainty, delicate, dignified, effective, exquisite, fancy, fashionable, fine, genteel, graceful, grand, handsome, ingenious, luxurious, majestic, modish, neat, nice, noble, opulent, ornamented, ornate, ostentatious, overdone, polished, rare, recherché, refined, rich, select, simple, stately, stuffy, stylish, stylized, sumptuous, superior, turgid, well-bred
    Antonyms: crude, inelegant, rough, ugly, unfashionable, unrefined, unsophisticated, untasteful

ارجاع به لغت elegant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elegant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elegant

لغات نزدیک elegant

پیشنهاد بهبود معانی