امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Turgid

ˈtɜrːdʒɪd ˈtɜːdʒɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بادکرده، آماس‌دار، متورم، متسع، پر‌طمطراق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turgid

  1. adjective Swollen
    Synonyms:
    distended inflated bloated puffy tumescent enlarged tumid flatulent bombastic overblown grandiloquent grandiose ornate intumescent pompous pretentious windy swollen
  1. adjective Pompous
    Synonyms:
    bombastic pompous grandiloquent declamatory purple large orotund tumid

ارجاع به لغت turgid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turgid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turgid

لغات نزدیک turgid

پیشنهاد بهبود معانی