فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tumid

ˈtjuːmɪd ˈtjuːmɪd

معنی

adjective

( tumescent ) بادکرده، آماس کرده، آماسیده، ورم کرده، متورم، ورقلنبیده، پرآب‌وتاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tumid

  1. adjective swollen
    Synonyms:
    bloated puffy inflated bulging enlarged distended turgid protuberant flatulent overblown erect windy tumescent intumescent bombastic pompous
  1. adjective pompous
    Synonyms:
    large inflated bombastic turgid orotund declamatory sonorous

ارجاع به لغت tumid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tumid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tumid

لغات نزدیک tumid

پیشنهاد بهبود معانی