رسا، نیرومند، قوی و واضح، بلند (درمورد صدا)
His orotund voice filled the concert hall with a rich and resonant sound.
صدای رسای او سالن کنسرت را با صدایی غنی و پرطنین پر کرد.
Her orotund laugh echoed through the room.
صدای خندهی بلند او در اتاق پیچید.
پرطمطراق، فاخر، شکوهمند، شوکتمند، مجلل (درمورد یک متن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The professor delivered an orotund lecture.
استاد یک سخنرانی شکوهمند ارائه کرد.
The orotund speech of the politician captivated the audience.
سخنرانی فاخر این سیاستمدار، حضار را مجذوب خود کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orotund» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orotund