آخرین به‌روزرسانی:

Swollen

ˈswoʊlən ˈswəʊlən

گذشته‌ی ساده:

swelled

شکل سوم:

swelled

سوم‌شخص مفرد:

swells

وجه وصفی حال:

swelling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

ورم‌کرده، آماس‌کرده، متورم، بادکرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The man's face was swollen after getting stung by a bee.

بعد از اینکه زنبور مرد را نیش زد، صورتش متورم شد.

I woke up with swollen eyes from crying all night.

به خاطر اینکه تمام شب را گریه کردم، با چشم‌های بادکرده بیدار شدم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The infected wound on his hand was red and swollen.

زخم عفونی روی دستش قرمز و متورم بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swollen

  1. adjective enlarged
    Synonyms:
    inflated puffed puffy inflamed bloated bulgy distended tumid distent tumescent
    Antonyms:
    contracted compressed shrunken

سوال‌های رایج swollen

گذشته‌ی ساده swollen چی میشه؟

گذشته‌ی ساده swollen در زبان انگلیسی swelled است.

شکل سوم swollen چی میشه؟

شکل سوم swollen در زبان انگلیسی swelled است.

وجه وصفی حال swollen چی میشه؟

وجه وصفی حال swollen در زبان انگلیسی swelling است.

سوم‌شخص مفرد swollen چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد swollen در زبان انگلیسی swells است.

ارجاع به لغت swollen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swollen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swollen

لغات نزدیک swollen

پیشنهاد بهبود معانی