با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Inflamed

American: ɪnˈfleɪmd British: ɪnˈfleɪmd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    inflames
  • وجه وصفی حال:

    inflaming

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (قسمتی از بدن به‌دلیلِ عفونت) ملتهب، متورم، ورم‌کرده، آماس‌کرده
    • - the inflamed mucosa
    • - مخاط ملتهب
    • - the inflamed pleura
    • - پرده‌یِ جنبِ متورم
  • adjective
    به هیجان‌آمده، برافروخته، عصبانی‌شده
    • - the inflamed staff
    • - کارکنان برافروخته
    • - The inflamed man was shouting.
    • - مردِ به هیجان‌آمده فریاد می‌زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inflamed

  1. adjective stirred to anger
    Synonyms: aroused, incited, angered, angry
  2. adjective congested
    Synonyms: sore, fevered, chafed, irritated, festered, festering, infected, raw, blistered, burnt, scalded, swollen, bloodshot, red, tender, septic

ارجاع به لغت inflamed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inflamed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inflamed

لغات نزدیک inflamed

پیشنهاد بهبود معانی