سومشخص مفرد:
inflamesوجه وصفی حال:
inflaming(قسمتی از بدن بهدلیلِ عفونت) ملتهب، متورم، ورمکرده، آماسکرده
the inflamed mucosa
مخاط ملتهب
the inflamed pleura
پردهیِ جنبِ متورم
به هیجانآمده، برافروخته، عصبانیشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the inflamed staff
کارکنان برافروخته
The inflamed man was shouting.
مردِ به هیجانآمده فریاد میزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inflamed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inflamed