سومشخص مفرد:
irritatesوجه وصفی حال:
irritatingصفت تفضیلی:
more irritatedصفت عالی:
most irritatedعصبانی، خشمگین، برافروخته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
I was so irritated when my phone died right in the middle of an important call.
وقتی تلفنم درست وسط یک تماس مهم خاموش شد، خیلی عصبانی شدم.
The irritated students complained loudly about the unfair grading policy.
دانشجویان خشمگین با صدای بلند از سیاست نمرهدهی ناعادلانه شکایت کردند.
پفکرده، ورمکرده، ملتهب (قسمتی از بدن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctor prescribed eye drops to help soothe my irritated eyes.
دکتر برای کمک به تسکین چشمان پفکردهام قطرهی چشمی تجویز کرد.
She applied a soothing lotion to her irritated skin.
روی پوست ورمکردهاش لوسیون مالید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irritated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irritated