آخرین به‌روزرسانی:

Irritant

ˈɪrɪtənt ˈɪrɪtənt

شکل جمع:

irritants

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

عامل آزاردهنده، چیز آزاردهنده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Slow internet connection can be a great irritant.

اتصال آهسته‌ی اینترنت می‌تواند عامل آزاردهنده‌ی بزرگی باشد.

Noise was a constant irritant.

سروصدا دائماً (ما را) آزار می‌داد.

noun countable

پزشکی ماده‌ی محرک، ماده‌ی سوزش‌آور، ماده‌ی دردآور

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Strong fragrances can be an irritant to sensitive skin.

عطرهای قوی می‌توانند برای پوست‌های حساس سوزش‌آور باشند.

The pollen was an irritant to my allergies.

گرده برای آلرژی من تحریک‌کننده بود.

adjective

آزارنده، التهاب‌آور، حساسیت‌زا، عصبانی‌کننده

The irritant noise of construction outside made it impossible to concentrate.

سروصدای آزارنده ساخت‌وساز بیرون تمرکز را غیرممکن می‌کرد.

Her irritant comments always seemed to stir up conflict.

به نظر می‌رسید که اظهارات التهاب‌آور او همیشه باعث ایجاد درگیری می‌شد.

adjective

پزشکی تحریک‌کننده‌، حساسیت‌زا، سوزش‌آور

The irritant smoke caused everyone to cough.

.دود تحریک‌کننده باعث سرفه‌ی همه شد

Avoiding irritant fabrics is essential for those with sensitive skin.

اجتناب از پارچه‌های حساسیت‌زا برای کسانی که پوست حساسی دارند ضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irritant

  1. noun annoyance
    Synonyms:
    trouble nuisance bother aggravation burden

ارجاع به لغت irritant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irritant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irritant

لغات نزدیک irritant

پیشنهاد بهبود معانی