شکل جمع:
irritantsعامل آزاردهنده، چیز آزاردهنده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Slow internet connection can be a great irritant.
اتصال آهستهی اینترنت میتواند عامل آزاردهندهی بزرگی باشد.
Noise was a constant irritant.
سروصدا دائماً (ما را) آزار میداد.
پزشکی مادهی محرک، مادهی سوزشآور، مادهی دردآور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Strong fragrances can be an irritant to sensitive skin.
عطرهای قوی میتوانند برای پوستهای حساس سوزشآور باشند.
The pollen was an irritant to my allergies.
گرده برای آلرژی من تحریککننده بود.
آزارنده، التهابآور، حساسیتزا، عصبانیکننده
The irritant noise of construction outside made it impossible to concentrate.
سروصدای آزارنده ساختوساز بیرون تمرکز را غیرممکن میکرد.
Her irritant comments always seemed to stir up conflict.
به نظر میرسید که اظهارات التهابآور او همیشه باعث ایجاد درگیری میشد.
پزشکی تحریککننده، حساسیتزا، سوزشآور
The irritant smoke caused everyone to cough.
.دود تحریککننده باعث سرفهی همه شد
Avoiding irritant fabrics is essential for those with sensitive skin.
اجتناب از پارچههای حساسیتزا برای کسانی که پوست حساسی دارند ضروری است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irritant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irritant