آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Burden

    ˈbɜːrdn ˈbɜːdn

    گذشته‌ی ساده:

    burdened

    شکل سوم:

    burdened

    سوم‌شخص مفرد:

    burdens

    وجه وصفی حال:

    burdening

    شکل جمع:

    burdens

    معنی burden | جمله با burden

    noun countable

    بار، محموله (سنگین)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    They used to force slaves to carry heavy burdens.

    بردگان را مجبور می‌کردند بارهای سنگینی را حمل کنند.

    He put down his burden and sat in the shade to rest.

    بارش را زمین گذاشت و در سایه نشست تا استراحت کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    beasts of burden

    چهارپایان باربر

    the burden of a speech

    موضوع اصلی سخنرانی

    noun countable C1

    مسئولیت، بار، زحمت، فشار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Living with constant worry is a psychological burden no one should bear alone.

    زندگی با نگرانی مداوم، بار روانی‌ای است که هیچ‌کس نباید به تنهایی تحمل کند.

    He didn’t want to be a burden to his family after losing his job.

    نمی‌خواست بعداز از دست دادن کارش، مایه‌ی زحمت خانواده‌اش باشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the burden of responsibility

    بار مسئولیت

    In order to relieve the burden on the hospital staff ...

    به منظور سبک کردن بار کارکنان بیمارستان ...

    the burden of proof

    مسئولیت اثبات ادعا

    verb - transitive

    زحمت دادن، تحمیل کردن، گرفتار کردن با مشکلی، بار چیزی را بر دوش کسی گذاشتن

    I don't want to burden you with my problems.

    نمی‌خواهم بار مشکلات خود را به دوش شما بیندازم.

    His debts burdened the whole family and eventually forced them to sell their house.

    بدهی‌هایش خانواده را گرفتار کرد و در نهایت مجبورشان کرد خانه‌شان را بفروشند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was burdened with endless paperwork.

    گرفتار کارهای دفتری تمام نشدنی شده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد burden

    1. noun something carried
      Synonyms:
      load freight cargo weight haul pack impost chargeability impeachability indictability loading trailerload vanload trainload
      Antonyms:
      relief help aid
    1. noun mental weight; stress
      Synonyms:
      worry care trouble anxiety responsibility duty load strain concern difficulty work charge onus blame encumbrance hindrance obstruction accountability punishment hardship trial affliction sorrow misfortune mishap grievance task tax deadweight clog ball and chain excess baggage millstone albatross thorn in one’s side Herculean task weary load
      Antonyms:
      help aid relief
    1. verb encumber, strain
      Synonyms:
      worry vex trouble try strain oppress overwhelm overload load hinder hamper encumber depress crush bother weigh down tax saddle with snow under snow pile press obligate make heavy lade impede handicap give it to dish it out dish out dump on stick it to cumber bear down on afflict
      Antonyms:
      help aid relieve

    Collocations

    burdened with

    زیر بار، تحت فشار (مسئولیت و غیره)، در اندیشه‌ی

    heavy burden

    بار سنگین

    burden someone with something

    سربار کسی بودن، باری بر روی دوش کسی بودن، کسی را به ستوه آوردن، چیزی را به کسی تحمیل کردن

    سوال‌های رایج burden

    گذشته‌ی ساده burden چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده burden در زبان انگلیسی burdened است.

    شکل سوم burden چی میشه؟

    شکل سوم burden در زبان انگلیسی burdened است.

    شکل جمع burden چی میشه؟

    شکل جمع burden در زبان انگلیسی burdens است.

    وجه وصفی حال burden چی میشه؟

    وجه وصفی حال burden در زبان انگلیسی burdening است.

    سوم‌شخص مفرد burden چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد burden در زبان انگلیسی burdens است.

    ارجاع به لغت burden

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «burden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/burden

    لغات نزدیک burden

    • - burbot
    • - burbs
    • - burden
    • - burden of proof
    • - burden someone with something
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.