فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cargo

ˈkɑːrɡoʊ ˈkɑːɡəʊ

شکل جمع:

cargos

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع cargoes به‌ جای cargos استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

بارکشتی، محموله دریایی، بار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The boat's cargo consisted of wool and wheat.

بار کشتی عبارت‌بود از؛ پشم و گندم.

a cargo plane

هواپیمای باری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cargo

  1. noun baggage; something to be delivered
    Synonyms:
    goods merchandise shipment freight load consignment ware baggage burden haul lading payload tonnage contents shipload

ارجاع به لغت cargo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cargo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cargo

لغات نزدیک cargo

پیشنهاد بهبود معانی