با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Haul

hɒːl hɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hauled
  • شکل سوم:

    hauled
  • سوم‌شخص مفرد:

    hauls
  • وجه وصفی حال:

    hauling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb C2
کشیدن، هل دادن، حمل کردن، کشش، همه ماهی‌هایی که در یک وهله به دام کشیده می‌شوند، حمل‌ونقل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The elephant hauled a log tied to a rope all the way to the harbor.
- فیل تنه‌ی درخت بسته‌شده به طناب را کشید و تا بندرگاه برد.
- to haul a wagon
- واگن را کشیدن
- to haul passengers
- مسافر حمل کردن
- Cattle are hauled by rail.
- گاوها را با راه‌آهن می‌برند.
- The wind has hauled more to the south.
- باد بیشتر به‌سوی جنوب می‌وزد.
- Rail haul is cheaper than truck haul.
- حمل با قطار ارزان‌تر از حمل با کامیون است.
- This time our haul weighed two tons.
- صید ما این بار دو تن بود.
- to haul a net inside a boat
- تور را به داخل کشتی کشیدن
- to haul down a flag
- پرچم را پایین کشیدن
- a haul of over five hundred miles
- مسافت ترابری بیش از پانصد مایل
- a five-ton haul
- بار پنج تنی
- They hauled him to jail.
- او را کشان‌کشان به زندان بردند.
- Every week his wife hauls him to a theater.
- هر هفته زنش او را به زور به تماشاخانه می‌برد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haul

  1. noun something obtained or moved
    Synonyms: booty, burden, cargo, catch, find, freight, gain, harvest, lading, load, loot, payload, spoils, takings, yield
  2. verb move, pull to another spot
    Synonyms: back, boost, bring, buck, carry, cart, convey, drag, draw, elevate, gun, heave, heel, hoist, hump, jag, lift, lug, pack, piggy back, raise, rake, remove, ride, shift, schlepp, shoulder, tote, tow, trail, transport, trawl, truck, tug

Phrasal verbs

  • haul off

    1- (برای احتراز از چیزی) خط سیر کشتی را عوض کردن، دگرسوی کردن 2- عقب‌نشینی کردن، پس رفتن، پس کشیدن، واکشیدن3- (عامیانه) به منظور ضربه زدن دست عقب بردن

  • haul up

    1- (کشتی) در جهت باد حرکت کردن 2- متوقف شدن، باز ایستادن، مکث کردن

Idioms

ارجاع به لغت haul

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haul» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/haul

لغات نزدیک haul

پیشنهاد بهبود معانی