دندانه، کنگره، نوک، برآمدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، سیخک، دندانهدار کردن، کنگرهدار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Blunt scissors jag the material.
قیچی کند پارچه را بریدهبریده میکند.
a crying jag
(مدت) گریهی بیاختیار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jag