شکل جمع:
bendersدورهی عرقخوری، بازهی طولانی مشروب نوشیدن
He went on a weekend bender and can't even remember what happened.
او آخر هفته وارد دورهی عرقخوری شد و حتی یادش نمیآید چه اتفاقی افتاده است.
After his long bender, he realized it was time to seek help for his drinking problem.
پس از بازهی طولانی مشروب نوشیدنش، متوجه شد که زمان آن رسیده است که برای مشکل نوشیدن خود کمک بخواهد.
خمکننده، خمکن (شخص یا ابزار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The metal bender formed the thick steel rod into a curve.
خمکنندهی فلزی میلهی فولادی ضخیم را به منحنی تبدیل کرد.
My brother is an expert glass bender.
برادر من خمکن شیشه است.
انگلیسی بریتانیایی ناپسند کونی (اشاره به مرد همجنسگرا)
Jack is a bender.
جک کونی است.
Josh faced discriminatio for being a bender.
جاش به دلیل کونی بودن با تبعیض روبهرو شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bender» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bender