گذشتهی ساده:
boozedشکل سوم:
boozedسومشخص مفرد:
boozesوجه وصفی حال:
boozingمشروب الکلی، مشروبات الکلی به حد افراط نوشیدن، مست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You could smell the booze on him from a mile away.
از یک فرسخی بوی مشروب از او به مشام میرسید.
All these lads do is loll about and booze.
این نوجوانان کاری جز بیعاری و مشروبخواری نمیکنند.
(انگلیس - عامیانه) مهمانی که در آن مشروب الکلی زیاد نوشیده شود
زیاده مشروب الکلی خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «booze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/booze