آخرین به‌روزرسانی:

Booty

ˈbuːti ˈbuːti ˈbuːti

شکل جمع:

booties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

غنیمت جنگی، غارت، تاراج، یغما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the booties Nadder Shah brought from India

غنایمی که نادرشاه از هند آورد

Their horses were laden with booty.

اسب‌های آنان با اموال غارت‌شده بار شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد booty

  1. noun loot
    Synonyms:
    gain goods loot swag spoils haul plunder takings boodle

ارجاع به لغت booty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «booty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/booty

لغات نزدیک booty

پیشنهاد بهبود معانی