گذشتهی ساده:
gainedشکل سوم:
gainedسومشخص مفرد:
gainsوجه وصفی حال:
gainingشکل جمع:
gainsبه دست آوردن، کسب کردن، بردن، نائل شدن، جلب کردن، حاصل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
to gain knowledge
دانش کسب کردن
Nasser Khan gained the fortune that he was seeking.
ناصرخان ثروتی را که در پی آن بود، به دست آورد.
It gained everyone's interest.
توجه همه را جلب کرد.
He gained entry through the window.
از پنجره وارد شد.
سود، منفعت، نفع، صرفه، استفاده، بهره تقویت، حصول، بهبود، مزیت، دستاورد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
افزایش (ثروت یا درآمد و غیره)
پیدا کردن، باز یافتن
پیش رفتن، رسیدن
to gain speed
سرعت گرفتن
سود بردن، فایده بردن، بهره بردن، سود دادن، بهره دادن
Money gains interest.
پول بهره میدهد (به پول بهره تعلق میگیرد).
the profit gained
سود حاصله
(سلامتی) بهبودی یافتن، بهتر شدن
The patient gained ground daily.
بیمار روزبهروز بهتر میشد.
زیاد شدن، وزن زیاد کردن، سنگین شدن
He gained five kilos.
پنج کیلو وزنش زیاد شد.
(در مسابقه یا کشمکش و غیره) به حریف نزدیک شدن (از نظر امتیاز)
به عضویت دسته یا حزب خود در آوردن، هممرام کردن، در سلک خود وارد کردن
نکتهای را اثبات کردن، حرف خود را به کرسی نشاندن
آبرو و حیثیت کسب کردن
ترقی کردن، پیشرفت کردن، بهتر شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gain