آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Unsolved

-ˈsɑːlvd / / -ˈsɒːlvd ˌʌnˈsɒlvd

معنی unsolved | جمله با unsolved

adjective C1

حل‌نشده، رسیدگی‌نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

the unsolved crime

جنایت رسیدگی‌نشده

the unsolved mystery

راز حل‌نشده

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unsolved

  1. adjective not solved
    Synonyms:
    Antonyms:
    solved

لغات هم‌خانواده unsolved

سوال‌های رایج unsolved

معنی unsolved به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «unsolved» در زبان فارسی به معنی «حل‌نشده» یا «رسیدگی‌نشده» ترجمه می‌شود.

این واژه از ترکیب پیشوند un- (به معنی «نه» یا «فاقد») و solved (شکل گذشته‌ی فعل solve به معنی «حل کردن») ساخته شده است. بنابراین، unsolved به‌طور تحت‌اللفظی یعنی «چیزی که هنوز حل نشده است». این واژه در زمینه‌های گوناگون — از ریاضیات و علوم گرفته تا جرم‌شناسی و فلسفه — کاربرد دارد و همواره مفهومی از ابهام، ناتمامی و انتظار برای پاسخ را در خود دارد.

در حوزه‌ی علم و ریاضیات، واژه‌ی unsolved معمولاً برای اشاره به مسائل یا معادلاتی به کار می‌رود که هنوز راه‌حل قطعی برایشان پیدا نشده است. برای مثال، unsolved problems in physics یا unsolved equations in mathematics به چالش‌هایی اشاره دارد که ذهن پژوهشگران را برای دهه‌ها یا حتی قرن‌ها درگیر کرده‌اند. این واژه در این زمینه، نه تنها نشانه‌ی نبود پاسخ است، بلکه نماد پویایی علم و تلاش انسان برای درک ناشناخته‌ها محسوب می‌شود.

در زمینه‌ی جرم و کارآگاه‌شناسی، unsolved اغلب درباره‌ی پرونده‌هایی به کار می‌رود که هنوز مجرم یا علت اصلی آن‌ها مشخص نشده است — مانند unsolved mystery یا unsolved murder. این نوع کاربرد بار احساسی و معمایی قوی دارد و معمولاً یادآور حس ناآرامی، بی‌عدالتی یا هیجان کشف حقیقت است. در ادبیات و سینما، همین ویژگی باعث شده که عبارت unsolved case به یکی از عناصر محبوب ژانر معمایی تبدیل شود.

در معنای فلسفی و انسانی‌تر، unsolved می‌تواند به پرسش‌هایی اشاره کند که فراتر از مرزهای علم هستند — پرسش‌هایی درباره‌ی زندگی، آگاهی، سرنوشت یا معنای وجود. در این معنا، واژه بار عمیق‌تری پیدا می‌کند و به یادمان می‌آورد که برخی از مسائل اساساً ممکن است «حل‌ناپذیر» باشند، زیرا در ذات خود به درک کامل انسانی تن نمی‌دهند.

در گفت‌وگوی روزمره نیز، unsolved کاربردی ساده‌تر اما همچنان دقیق دارد. وقتی می‌گوییم the problem remains unsolved، یعنی هنوز پاسخی برایش پیدا نشده یا وضعیت به همان شکل باقی مانده است. این نوع کاربرد، بیشتر حالت گزارشی یا تحلیلی دارد و بیانگر نیاز به اقدام، بررسی بیشتر یا یافتن راه‌حل جدید است.

واژه‌ی unsolved تنها بیانگر نبودِ پاسخ نیست، بلکه نشانه‌ای از فرایند جست‌وجو است. هر مسئله‌ی حل‌نشده در واقع دروازه‌ای به سوی دانستن بیشتر است. این واژه یادآور این واقعیت می‌باشد که در علم، در زندگی، و حتی در احساسات انسانی، همیشه چیزهایی وجود دارند که هنوز کشف نشده‌اند — و همین رازآلودگی، نیروی محرکه‌ی پیشرفت و کنجکاوی بشر است.

ارجاع به لغت unsolved

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsolved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unsolved

لغات نزدیک unsolved

پیشنهاد بهبود معانی