فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Soluble

ˈsɑːljəbl ˈsɒljəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more soluble
  • صفت عالی:

    most soluble

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • adjective
    قابل‌حل، حل‌شدنی، محلول
  • adjective
    حل پذیر، قابل حل
    • - Salt is soluble in water.
    • - نمک در آب حل می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد soluble

  1. adjective (of a substance) capable of being dissolved in some solvent (usually water)
    Synonyms: capable of disintegration, capable of decomposition, dissolvable, solvable, solvent, dissoluble, emulsifiable, dispersible, resolvable, water-soluble, fat-soluble
    Antonyms: insoluble

لغات هم‌خانواده soluble

ارجاع به لغت soluble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soluble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soluble

لغات نزدیک soluble

پیشنهاد بهبود معانی