فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Solvent

ˈsɑːlvənt ˈsɒlvnt

شکل جمع:

solvents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

حلال، مایع محلل، قادر به پرداخت قروض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a solvent merchant

بازرگان قادر به پرداخت بدهی‌های خود

the solvent ability of water

خاصیت حل‌کنندگی آب

نمونه‌جمله‌های بیشتر

solvent liquids

مایعات حلال

Alcohol is a good solvent.

الکل حلال خوبی است.

Ridicule is the best solvent for bigotry.

تمسخر بهترین برطرف‌کننده‌ی تعصب است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solvent

  1. adjective financially sound
    Synonyms:
    financially stable stable solid able to pay firm out of the red fit in the pink

لغات هم‌خانواده solvent

ارجاع به لغت solvent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solvent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solvent

لغات نزدیک solvent

پیشنهاد بهبود معانی