آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Fit

fɪt fɪt

گذشته‌ی ساده:

fit

شکل سوم:

fit

سوم‌شخص مفرد:

fits

وجه وصفی حال:

fitting

شکل جمع:

fits

صفت تفضیلی:

fitter

صفت عالی:

fittest

معنی fit | جمله با fit

adjective B1

درخور، مناسب، شایسته،لایق، درست، صحیح، چسبنده، به اندازه، برازندگی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

at a fitting time

در موقع مقتضی

corn that is fit to store

ذرتی که برای انبار کردن خوب است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He keeps fit by swimming.

او با شنا کردن خود را سالم نگه‌می‌دارد.

fit for a king

درخور یک پادشاه

fit physically and mentally

از نظر جسمی و روانی سالم

verb - intransitive

مناسب بودن، خوردن به، هم‌خوانی داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

behavior that doesn't fit a teacher

رفتاری که درخور یک معلم نیست

Choose a name that fits this product.

اسمی انتخاب کن که به این محصول بخورد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This color doesn't fit this room.

این رنگ به این اتاق نمی‌خورد.

That husband and wife fit each other.

آن زن و شوهر با هم هم‌سازند.

His coat fits well.

کت او اندازه است.

food fit to eat

غذای قابل‌خوردن

verb - transitive

اندازه کردن، تناسب داشتن(اندازه/ شکل)، متناسب کردن، تطبیق کردن، مطابقت دادن، جا دادن

to get the ship fit for sea

کشتی را برای (رفتن به دریا) آماده کردن

Let the punishment fit the crime.

بگذارید تنبیه با جرم تناسب داشته باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This radio doesn't fit into the box.

این رادیو در جعبه جا نمی‌گیرد.

These shoes do not fit.

این کفش اندازه نیست.

This film is not fit for children.

این فیلم برای بچه‌ها مناسب نیست.

His education fits him for the job.

تحصیلاتش او را برای این کار واجد شرایط می‌کند.

noun countable

تناسب

a tight fit

لباس چسبان، لباس (یا اندازه‌ی) تنگ

a good fit

لباس اندازه، اندازه‌ی خوب

noun countable

قسمتی از شعر یا سرود، بند

noun countable

ضربت یا تأکید موسیقی

noun countable

بیهوشی، غش، حالت ناگهانی و زود گذر، حمله

a fit of banking activities

توفان فعالیت‌های بانکی

a fit of anxiety

غرق شدن در دلواپسی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a fit of laughter

شلیک خنده، از خنده بیخود شدن

her fit of jealousy

غلیان حسادت او

He left the house in a fit of anger.

خانه را در اوج خشم ترک کرد.

She was seized with a fit.

او دچار حمله شد.

a fit of coughing

سرفه‌های شدید و پشت سر هم (به‌سرفه‌افتادن)

She was fit to scream.

او در شرف شیون زدن بود.

Finding out that her mother wasn't home, the child threw a fit.

وقتی بچه فهمید که مادرش خانه نیست الم‌شنگه زیادی راه انداخت.

to fit a key in a lock

کلید را در داخل قفل قرار دادن (توی قفل کردن)

to fit another passenger into a crowded bus

یک مسافر دیگر را در اتوبوس شلوغ چپاندن

to fit him for a new pair of shoes

(پایش را) برای کفش نو اندازه گرفتن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fit

  1. adjective healthy, in good physical shape
    Synonyms:
    Antonyms:
  1. verb belong, correspond
    Synonyms:
  1. verb equip

Idioms

fit to be tied

(عامیانه) بسیار عصبانی، دیوانه از شدت خشم

fit as a fiddle

صحیح و سالم. سرحال. سر و مر و گنده. سالم و سرحال

see fit (to)

صلاح دانستن، صواب دانستن

by fits and starts

دارای دوران فعالیت شدید و سپس دوران آرامش

(با) فعالیت شدید و منقطع

have a fit (or throw a fit)

خیلی خشمگین شدن، اعراض کردن، (از شدت خشم و غیره) از خود بیخود شدن، بی‌تابی کردن

لغات هم‌خانواده fit

  • verb - intransitive
    fit

سوال‌های رایج fit

گذشته‌ی ساده fit چی میشه؟

گذشته‌ی ساده fit در زبان انگلیسی fit است.

شکل سوم fit چی میشه؟

شکل سوم fit در زبان انگلیسی fit است.

شکل جمع fit چی میشه؟

شکل جمع fit در زبان انگلیسی fits است.

وجه وصفی حال fit چی میشه؟

وجه وصفی حال fit در زبان انگلیسی fitting است.

سوم‌شخص مفرد fit چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fit در زبان انگلیسی fits است.

صفت تفضیلی fit چی میشه؟

صفت تفضیلی fit در زبان انگلیسی fitter است.

صفت عالی fit چی میشه؟

صفت عالی fit در زبان انگلیسی fittest است.

ارجاع به لغت fit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fit

لغات نزدیک fit

پیشنهاد بهبود معانی